گوناگون از زيست شناسي

گوناگون از زيست شناسي

جهان هر کس به اندازه وسعت دانش اوست - مولا علی(ع)

یادش بخیر خرداد 1385 اولین مطلب وبلاگ و که نوشتم هیچوقت فکر نمیکردم اینجا واسم بشه یک صندوقچه خاطرات که گاه و بی گاه بیام تو این برهوت بی مخاطب و پیامهای قدیمی مخاطبینم مرور کنم چقدر واسه جمع آوری یه مطلب و نوشتنش اشتیاق داشتم و چقدر خوشحال بودم که بعضی ها از اینکه تونسته بودم کمکی بهش بکنم ازم تشکر میکردند نمیدونم این ده سال به چه سرعتی گذشت و من هر شب با این فکر که همه چیز دوباره برمیگرده به همون سادگی های سال 85 از خواب بیدار میشم .

شاید یه روزی دوباره بنویسم شاید ....

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۵ساعت 2:50  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

وقتی نوجوان بودم کوهسنگی ــ مشهد ــ  فقط یک کوه بود که چند تا درخت نزدیک دامنه­ اش کاشته بودند و چند تا خونه هم مجاورش بود. با کمی فاصله بعد از کمی خاکی، محوطه پارک کوهسنگی رونق خوبی داشت و معمولا شلوغ بود. جدا از معتادانی که معمولا همیشه در اطراف کوه دیده میشدند و یا مامورانی که در جستجوشون بودند معمولا کمتر کسی رو میشد دید که برای تفریح به سمت این کوه بیاد.

 کوهسنگی رو به این خاطر دوست داشتم که جای آرام و زیبایی بود، مخصوصا در فصل بهار که گل های وحشی از بین هر تکه سنگ آن بیرون می آمد و میشد ساعت ها بدون مزاحمت رو چمن­های زیباش دراز کشید و شهر رو تو خلوت تماشا کرد، تماشای زندگی که پایین کوه و لابه لای شهر جریان داشت از این کنج خلوت واقعا زیبا بود.

سالها بعد محوطه پارک تغییرات زیادی کرد، خود کوه نیز شامل این تغییرات و زیباسازی قرار گرفت؛ دیگه مثل سابق لازم نبود برای بالا رفتن از کوه کلی عرق بریزم چون تا بالای قله و جایی که  بعدا چند شهید گمنام رو دفن کردند پله های زیبایی ساختند؛ به همین دلیل، سمتی از کوه که به سمت محوطه پارک و شهر قرار داشت رونق زیادی گرفت و شد جبل النور و جمعیت زیادی رو به طرف خودش کشوند و طرف دیگه کوه که از تجدد بی نصیب مانده بود، صورت وحشی خودشو حفظ کرد و شد کنج خلوت جدید من، که تنها چند قدم تا شلوغی آن طرف کوه فاصله داشت.

امسال هم که از میان هیاهوی مسافران نوروزی گذر کردم و به سمت دیگر کوه آمدم، گل های وحشی رو دیدم که تو این جزیره کوچک گرفتار شده بودند و گل های زیباشونو برای ایجاد نسل دیگری باز کرده بودند تا اگر سیمان بگذارد، بهار سال بعد را نیز تجربه کنند.

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۰ساعت 14:40  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

بسیاری از گونه­ها از لحاظ ظاهری شباهت بسیار زیادی به یکدیگر دارند؛ شاید بسیاری ندانند که بید­ها و پروانه­ها چه تفاوت­هایی با یکدیگر دارند و این شامل گونه­های دیگر مانند پلنگ و یوزپلنگ، سوسمار ­و تمساح و حتی قورباغه­ها و وزغ­ها  نیز می­شود. یاس سفید یک گیاه است اما یاس سفید، یاس بنفش نیست؛ این جمله شاید بسیار ساده به نظر برسد اما با اینکه هر دو جنس را یاس می نامیم، در حقیقت دوجنس متفاوت هستند. بسیاری از ما به راحتی گونه­های مختلف را به جای یکدیگر معرفی می­کنیم؛ برای مثال اگر به یک بید بگوییم چه پروانه ی زیبایی دقیقاٌ مثل این است که به یک انسان بگوییم چه میمون زیبایی؛ حال برای رفع این سوء تفاهم ها بهتر است در مورد تفاوت­های گونه­های شبیه به یکدیگر کمی بحث کنیم تا تفاوت­های آن­ها آشکارتر گردد.

پرانه­ها و بیدها از لحاظ مورفولوژی، آناتومی و رفتاری با یکدیگر متفاوتند. شاید واضح ترین تفاوت بین این دو گروه شاخک­های (حس گر­‌های)  آن­ها باشد. شاخک (آنتن) در پروانه­ها ظریف، رشته مانند و در انتها گرزی شکل است حال آنکه آنتن بید­ها، پر مانند و یا شانه مانند است و در معدودی که آنتن رشته مانند دارند برخلاف پروانه­ها انتهای آنتن گرزی شکل نیست و  بر اساس همین تفاوت است که پروانه­ها را در زیر راسته­ی Rhopalocera (شاخک گرزی) و بید­ها را در زیر راسته­ی Heterocera (شاخک متفاوت) دسته بندی می­کنند.

از لحاظ شکل بدن، بیدها بدنی ستبر و پر از کرک دارند و پروانه­ها بدنی نازک وشکمی کشیده و بدون کرک و یا کم کرک دارند. فلس­های بال بیدها، بزرگ و ضخیم است و باعث می­شود که بال کرکی و ضخیم به نظر برسد حال آنکه پروانه­ها بالهای ظریف و نازکی دارند.

تفاوت­های رفتاری این دو گروه نیز قابل توجه است. بسیاری از بید­ها شب فعال هستند (معدودی گونه روز فعال نیز وجود دارد) و تقریبا تمامی پروانه­ها روز فعال هستند. پروانه­ها در هنگام استراحت و هنگامی که برروی گل می­نشینند بال­های خود را می‌بندند و یا به آرامی باز و بسته می­کنند؛ در صورتی که اکثر بیدها با بال­های باز استراحت می­کنند.

Moth بید

تصویر 1. چند گونه بید. 4-1) به شاخک­های شانه مانند توجه کنید؛ 5)گونه­ای بید با شاخک رشته مانند و غیر گرزی؛ 6) بید اطلس بزرگترین بید جهان که به اشتباه بزرگترین پروانه جهان نامیده می­شود.

تصویر2. چند گونه پروانه. (به شاخک­های ظریفی که در انتها گرزی شکل هستند توجه کنید.)

+ نوشته شده در  شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۸ساعت 2:0  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

             كشت كنيد و درخت بنشانيد؛ به خدا قسم آدميان كارى برتر و پاك‏تر از اين نكرده ‏اند - امام جعفر صادق (ع)-

امسال روز درختکاری با همزمانی اتفاقات مختلف کم رنگ تر از سال های پیشین برگزار شد.  بر خلاف سال های قبل نه از توزیع نهال رایگان خبری بود و نه از دعوت عمومی برای کاشت درخت. دوستانی که هر ساله در این باره فعالیت های چشمگیری انجام می دادند در این روز مراسمی به صورت سمبولیک و نمادین برگزار کردند که به هیچ وجه مطلوب و دلچسب نبود. مشخصاً برخلاف سال های قبل نه در بین مسوولین و نه در بین مردم شوری برای برپایی با شکوه این روز به چشم نمی خورد؛ حال همزمانی وقایع اخیر با این مناسبت عامل حاشیه رفتن این روز شده بود و یا عامل دیرگری در این امر دخیل بوده است  اما امیدوارم  از این روز که به توصیه بزرگان دین و نیاکان ما بوجود آمده است فقط یک نام به جا بماند.

 

+ نوشته شده در  جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۸۷ساعت 23:32  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

بيان مسئله

طي چند دهه گذشته متوسط دماي زمين حدود C ۰.۵  افزايش يافته و  سالهاي اخير نيز به ترتيب جز گرمترين سالها بوده است ، اما چه دليلي وجود دارد كه اين افزايش دما كه بر اثرافزايش گازهاي گلخانه اي بوجود مي آيد پيش رونده و دائمي باشد و باعث گرم شدن تدريجي زمين گردد؟

به هيچ دليل نمي توان منكر وجود خاصيت گلخانه اي شد و وجود آن يكي از ثابت شده ترين اصول اقليم شناسي است . همانطور كه سه نيم ميليارد سال پيش حضور بخار آب فراوان در جو زمين و خاصيت گلخانه اي ، يكي از عوامل مهم در تشكيل حيات بروي زمين بوده است.

از 160000 سال پيش تا كنون بين تراكم گاز كربنيك در هواسپهر و دماي كره ، رابطه مستقيمي برقرار بوده و هرگاه تراكم Co2 بالا بوده دما نيز بالا بوده و برعكس ، پس شرايط مشابه در دوره هاي گذشته نيز وجود داشته ولي با فرايندهاي تعادلي پس از مدتي ميزان Co2 و متعاقبا دما نيز كاهش مي يابد؛  به همين دليل براي ارزيابي مساله گرمايش جهاني بايد به فيدبك هاي مثبت و منفي كه در زمين، خورشيد, سيستم هواسپهر روي مي دهد توجه داشت ، فيدبك هاي مثبت و منفي افزايش دما را طي فرايندهاي كاهش مي دهند و يا آن را تشديد مي كنند .

 

فيدبك چيست؟

فيدبك(Feedback) يا پس خور نوعي واكنش يك سيستم است كه در آن خروجي سيستم به عنوان ورودي نيز عمل مي كند و به اين ترتيب با توجه به خروجي سيستم ، حالت سيستم نيز تغيير مي يابد. مثال كلاسيك در اين مورد تنظيم درجه حرارت بدن است . هنگامي كه در يك روز آفتابي از خانه خارج مي شويد و گرمتان بشود اين افزايش دما ادراك گيرنده هاي حسي شما را تحت تاثير قرار مي دهد( داده ورودي)  . اگر زير آفتاب همچنان بنمانيد بدن شما واكنش فيزيولوژيك نشان ميدهد به اين معني كه منافذ پوست شما باز شده و از طريق ترشح و تبخير عرق خنك خواهيد شد، به علاوه واكنش رفتاري شما نيز تغيير ميكند و به سايه پناه مي بريد و بدنتان خنك مي شود اين نمونه مثالي از فيد بك منفي است كه در آن واكنش سيستم در جهت عكس روند خروجي است كه در اين مثال افزايش دماي بدن كه به عنوان ورودي بود باعث تغيير در سيستم و كاهش دماي بدن مي شود.

در فيدبك مثبت افزايش خروجي منجر به افزايش باز هم بيشتر آن مي شود مثالي از اين نوع واكنش ، آتش سوزي جنگل است. در ابتدا چوبها كمي مرطوب هستند و خوب نمي سوزند اما با ادامه آتش سوزي چوبهاي مجاور خشك مي شوند و شروع به سوختن مي كنند و اين خود موجب خشك شدن چوبهاي بيشتر و گسترش آتش سوزي مي شود.

فيد بك منفي عموما مطلوب تر است زيرا موجب ثبات مي گردد و باعث مي شود كه سيستم در شرايط ثابت باقي بماند. فيدبك مثبت موجب ناپايداري مي شود و از آن به چرخه ي معيوب نيز ياد مي شود .

 

فيدبك هاي مثبت و منفي و اثر گلخانه اي

اثرگلخانه اي باعث آغاز يكسري فرايندهاي فيدبكي منفي يا مثبت مي شود كه ممكن است هر افزايش دما را خنثي كرده ويا آن را افزايش دهد. فيد بك منفي خودتنظيم كننده بوده و در واكنش به شرايط گرمايش موجب سرمايش جهاني مي شود . فيد بك مثبت خود تسهيل كننده است و باعث مي شود هر پديده كه باعث افزايش دماي كره مي شود، خود منجر به افزايش باز هم بيشتر دما گردد:

پس اگر فيد بك هاي منفي مداوم و نيرومند باشند با گرمايش جهاني مقابله مي كنند و سيستم مجددا به ثبات مي رسد از سوي ديگر اگر سيستم فيد بكي منفي در مقايسه با فيدبكهاي مثبت ضعيف باشد گرمايش  پيش رونده صورت مي گيرد.

 در واكنش فيد بكي منفي ، فرض مي كنيم كه گرماي زمين افزايش يابد اين افزايش دما عامل مناسبي براي رشد جلبكهاي اقيانوسي هستند و جمعيت جلبكها به سرعت زياد مي شود ، افزايش جمعيت جلبكي باعث مي شود كه Co2 بيشتري از هوا به مصرف اين موجودات برسد و در نتيجه تراكم Co2 در هواسپهر كم شده و دماي زمين متعاقب آن سردتر مي شود و سيستم مجدد به تعادل مي رسد .

در حالت ديگر فرض مي كنيم كه طي يك آشفتگي ميزان Co2 در هواسپهر افزايش مي يابد ( مثلا مصرف سوختهاي فسيلي) ، افزايش تراكم Co2 باعث تحريك گياهان به رشد مي شود و با افزايش مقدار پوشش گياهي جذب Co2 بيشتر شده  و سرمايش تسهيل مي يابد .

در مورد بخار آب كه يكي از گازهاي مهم گلخانه اي است نظرات مختلفي وجود دارد، نظر اصلي آن است كه همراه با افزايش دما آب بيشتري از اقيانوسها تبخير مي شود و منجر به افزايش بخار آب هواسپهر و متعاقب آن تشكيل ابر مي گردد، از آنجا كه ابرها تابشهاي خورشيدي را باز مي تابانند ، افزايش پوشش ابر موجب سرمايش زمين مي گردد.

در مورد فرايندهاي فيد بكي مثبت افزايش بخار آب به نوع ديگري نگريسته مي شود با توجه به اينكه افزايش بخار آب يك گاز گلخانه اي است هر چه ميزان تبخير بيشتر شود ميزان گرمايش بيشتر مي شود به همين جهت نمي توان در مورد بخار آب به طور دقيق صحبت كرد كه در چه جهتي عمل مي كند و از همين رو اهميت فوق العاده اي دارد .

گرمايش زمين باعث ذوب شدن يخچالهاي مي شود كه گاز متان را در خود ذخيره كرده اند ، با وارد شدن گاز متان كه يك گاز گلخانه اي است به هواسپهر گرماي زمين بيشتر مي شود. از طرف ديگر كاسته شدن از لايه پوشش برفي زمين كه بخش زيادي از نور خورشيد را منعكس مي كند و به سرد شدن زمين كمك مي كند باعث مي شود گرماي بيشتري به زمين برسد.

گرم شدن زمين باعث مي شود انسان به وسايل سرمايشي روي بياورد كه استفاده از انرژي الكتريكي مستلزم مصرف بيشتر سوختهاي فسيلي نيروگاها و در نتيجه افزايش بيشتر Co2 زمين و گرمايش بيشتر آن مي شود.

 

فيد بك مثبت يا منفي كداميك اهميت بيشتري دارند؟

فيد بك منفي و مثبت همزمان در هواسپهر روي مي دهد و لي هنوز مشخص نشده كه كدام عامل اثر قوي تري دارد از طرفي نقش دوگانه بخار آب در هواسپهر در ارتباط با گرمايش زمين اهميت فوق العاده دارد و بايد مشخص شود در كدام جهت اثرات قوي تري دارد.

اينكه گرمايش جهاني بر اثر فعاليتهاي انساني واقعا در حال وقوع است يا نه، بحثهاي شديدي بين دانشمندان راه انداخته است. عده اي عقيده دارند كه گرمايش جهاني پيشاپيش آغاز شده و عده اي ديگر بر اين عقيده هستند كه چرخه هاي فيدبكي منفي براي تعديل آثار گرمايشي كه انسان عامل آن است كفايت مي كند.

اما همه نمونه سازيهاي تجربي براي جهان حكايت دارد كه هر ساله ميزان گازكربنيك هوا افزايش مي يابد و اگر اين ميزان به همين ترتيب ادامه يابد تراكم آن در سال 2030 به دوبرابر مقدار آن در انقلاب صنعتي مي رسد. نمونه هاي مطالعاتي نشان مي دهد دماي زمين تا اواسط همين قرن 2تا 5 درجه سانتيگراد افزايش خواهد يافت و سيستمهاي فيد بكي منفي به احتمال بسيار زياد نمي تواند آثار گرمايشي ناشي از افزايش اين حجم از Co2 را تا حد مطلوب كاهش دهند.

پس معقولانه ترين راه اين است كه از فعاليتهاي كه منجر با افزايش گازهاي گلخانه اي مي شود تا حد زيادي كاسته شود و اميدوار  به اينكه سيستمهاي فيد بكي منفي در آينده كار خود را بدون نقص انجام خواهند داد نباشيم.

      

                                        

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۷ساعت 3:36  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

تشكيل ابرهاي ماماتوس (Mammatus cloud) يكي از اتفاقات نادر در طبيعته و حيفه اگه اين اتفاق درست بالاي سرت رخ بده  و متوجه اين پديده نشي و يا مثل من وقتي متوجه بشي كه خيلي دير شده باشه  و تنها بتوني آخرين لحظات حيات ماماتوسها  رو ببيني . 

Mammatus cloud 

هنگام ثبت این عکس چند نفري ايستادند و به پنجره خيره شدند! 

ابر ماماتوس

آخرین لحظات حیات ابر ماماتوس . در اين تصوير فقط چند تا سلول كوچك و بزرگ از ماماتوس باقي مانده

پي نوشت !

+ متاسفانه براي ثبت اين پديده هيچ ابزاري جز  دوربين نيم پيكسلي موبايلم در اختيار نبود ، به همين دليل كيفيت عكسها تعريف چنداني ندارد. 

+ ماماتوس واژه لاتين و به معني پستـــان است كه البته نميدونم پستـــان كدام پستاندار براي نامگذاري اين دسته از ابرها مد نظر بوده.

+ امروز متوجه شدم خيلي مشكله كه نيم ساعت به آسمون خيره بشي و  دوباره بخواي مثال يك انسان عادي سرت رو  پايين بگيري و به مسيرت ادامه بدي و البته گيج نزني !  

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۸۷ساعت 15:33  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

مغز همه ي انسانها  اين قابليت را دارد كه  در ميان تصاوير بي معني ، تصاويري معنادار بيابد. براي مثال كافي است چند ثانيه به ديواري كه به صورت تصادفي بروي آن رنگ پاشيده شده و يا  يك موزائيك خيره شويد تا مغز شما با رجوع به آرشيو داده هاي  كه از قبل به آن وارد شده است تصاويري معنا دار براي اين  خطوط و نقاط در هم بر هم بيابد . اين ويژگي مغز از زماني كه بشر شروع به خلق تصاوير كرد تا بدين زمان در حال فريب دادن انسان است  و پايه گذار افسانه هاي بيشماري شده است مانند  صور فلكي  كه مغز انسان در ميان انبوه ستاره ها تصاويري معنا دار يافته است .

تست روشاخ

نوع ديگري از فريب  ذهن وجود دارد كه توسط شخص ديگري به ذهن انسان القاء مي شود ، به اين معني كه شخصي كه در اجتماع داراي جايگاه ويژه اي  است - مانند جادوگر قبيله -  با القاء توهمات خود به ديگران تصويري مشابه در ذهن آنها به وجود مي آورد ؛ اين توهمات شامل  تصاويري كه شخص تا كنون نديده است مي باشد ، ولي از اين به بعد با انتقال اين تصاوير به مغز،  فرد در برخي شرايط به سرعت اين تصاوير گاهاً وهم آور را در مقابل خود ميبيند ؛ در حال حاضر تلويزيون نقش مشابه را بازي ميكند و تصاوير ساختگي بيشماري به ذهن انسان القاء مي شود  . اژدها مثال مناسبي از اين نوع فريب است و تقريبا تمامي انسانها تصويري از يك خزنده ي بالدار  را در هنگام شنيدن نام اژدها به ذهن مي آورند.

بزرگترين مشكل در اين مواقع اين است كه شخصي كه دچار توهمات شده است  به هيچ وجه حاضر به پذيرش اين موضوع نيست كه تصاويري كه مشاهده كرده است توسط  ذهن بوجد آمده است و چه بسا با انتقال اين تصاوير به ديگران همين توهمات را براي بقيه افراد جامعه بوجود آورد. براي مثال چندي قبل  لاشه سفره ماهي پوزه داري در آبهاي خليج فارس صيد شد. بازشدگي آبشش جانوركه شكلي از چشم را به ذهن القاء مي كند و ساختار دهاني ويژه اين حيوان باعث شد كه در اولين نگاه تصور شود كه جانور صيد شده پري دريايي است و تا مدتها به عنوان فيلم پري دريايي ايراني در جامعه دست به دست مي شد ، اگر شخص صيادي كه اين جانور را صيد كرده بود اطلاعات كمي در مورد مورفولوژي سفره ماهي داشت اين توهم بوجود نمي امد و در جامعه نيز بسط پيدا نمي كرد . پس عامل مهم ديگر در پيدايش توهمات،عدم دانش كافي است  ، بالا بردن سطح مطالعه افراد جامعه تا حد زيادي جلوي بروز خرافه در جامعه را ميگيرد.

افسانه هايي مانند پري دريايي ، اژدها، ديو و بسياري ديگر به صورت جهان شمول هستند و تقريبا در بيشتر مناطق جهان رايج هستند اما برخي از تصاوير به صورت منطقه اي بروز مي كند و وابسته به فرهنگ هر كشور مي باشد . براي مثال گربه چكمه پوش و يا مخلوق بوسني كه در يك منطقه و مدت زمان كوتاهي بوجود مي آيد و به سرعت در جامعه پخش مي شود و اثر خود را در ذهن ميگذارد هر چند كه ممكن است پس از مدتي اثرآن در جامعه كمرنگ شود.

 در كشور ما نيز هر از چند گاهي برخي از اين شايعات كه زائيده ذهن فريبكار است بوجود مي آيد و متاسفانه در صفحات روزنامه هاي كشور نيز وارد مي شود . مثال در اين مورد بسيار است ، تصوير اسكلت عظيم الجثه اي كه شايع شده بود متعلق به يكي از اقوام عاد است و يا تصويري كه بر اثر نشت آب از ناودان بروي ديوار يكي از مساجد ايجاد شده بود و مردم بسياري را دچار توهم كرده بود .

چيزي كه مشخص است اين است كه خرافه  باعث لوث شدن و اضمحلال باورهاي فردي انسان مي شود زيرا حقيقت پس از مدت كوتاهي آشكار می شود .

+ نوشته شده در  شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۷ساعت 0:54  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

كشف اين موضوع كه بزرگترين ارگانيسم حال حاضر زمين كدام است،  كمي مشكل به نظر مي رسد؛  به اين دليل كه يك موجود زنده  را مي توان بر اساس طول ، حجم و يا ارتفاع بررسي كرد و بر همين اساس تا حدودي تعريفي كه از بزرگ بودن به دست مي آيد نسبي است  و از طرف ديگر ارگانيسم بايد در گروه مناسب و به صورت منطقي بررسي شود ؛  مثلا مقايسه يك حشره با نهنگ آبي به عنوان اينكه نهنگ بزرگترين جانور زمين است منطقي به نظر نمي رسد.  بر همين اساس بزرگترين ارگانيسمهاي موجود در زمين را به اين ترتيب معرفي مي كنند:

·  پستانداران

بزرگترين پستاندار آبزي نوعي نهنگ موسوم به نهنگ آبي (Balaenoptera musculus) با حداكثر 40 متر طول و 200 تن وزن مي باشد  و بزرگترين پستاندار ساكن خشكي فيل آفريقايي(Loxodonta africana) است كه در هنگام تولد حدود 100 كيلوگرم وزن دارد .  بزرگترين فيل آفريقايي كه تاكنون مشاهده شده 13.5 تن وزن داشته كه در اين زمينه ركورد دار است.

    

 

بزرگترين ارگانيسم در هر دسته از گروه پستانداران به اين ترتيب است :

§   بزرگترين جانور كيسه دار، كانگروي قرمز(Macropus rufus) با حدود 100 كيلو وزن و 2 متر قد مي باشد.

§   در گروه حشره خوارها بزرگرين پستاندار حشره خوار، موش مهتابي (Echinosorex gymnura) با 2 كيلو گرم وزن و حدود 60 سانتيمتر طول است.  

§   در گروه مورچه خوارها ، مورچه خوار غول پيكر(Myrmecophaga tridactyla) با 65 كيلوگرم وزن و 2 متر طول ركورد دار است . 

§   خفاش تاج دار طلايي(Acerodon jubatus) با 55 سانتيمتر طول و 1.5 كيلو گرم وزن بزرگترين خفاش از گروه خفاش ها است .

§   در ميان پريماتها( نخستينيان)،  گوريل شرقي (Gorilla beringei graueri) با 1.80 متر طول و 225 كيلوگرم وزن ركوردار است .

 

      

             

 

§   در گروه گوشتخواران برگترين گوشتخوار آبزي،  شير دريايي(Mirounga leonina) با 6.5 متر طول و 5 تن وزن و بزرگترين پستاندار گوشتخوار ساكن خشكي، خرس قطبي(Ursus maritimus) و خرس گریزلی(Ursus arctos) مشتركا با حدود 1 تن وزن و 3 متر طول مي باشند.

§   در گروه گاوهاي دريايي ، گاو دريايي هندي(Trichechus manatus) با 4 متر طول و 1500 كيلو وزن بزرگترين است.

§   در ميان پستانداران ثم دار،  كرگدن سفيد(Ceratotherium simum) با 4.5 متر طول و 2 متر بلندي و 5 تن وزن بزرگترين جانور از گروه فرد ثم ها و اسب آبي(Hippopotamus amphibius) با  4.8 متر طول  و 5 تن وزن بزرگترين جانور از گزوه زوج ثم ها مي باشد.

§   بزرگترين جونده زنده زمين نيز كاپي بارا با 1.5 متر طول و 80 كيلوگرم وزن مي باشد .

 

          

          

   

 

·  پرندگان

بزرگترين پرنده زنده زمين، شترمرغ (Struthio camelus) با 160 كيلو وزن و 2.5 متر ارتفاع مي باشد.

 

در ميان هر گروه از پرندگان، بزرگترينها شامل :

§   در ميان پرندگان شكاري ، لاشخور سياه (Aegypius monachus) با 14 كيلوگرم وزن، 1.10 متر طول و 3متر فاصله بين دو بال بزرگترين پرنده شكاري زنده شناخته مي شود.

§   در ميان خروس سانان((Galliformes بوقلمون وحشي(Meleagris gallopavo) با 130 سانتيمتر طول و 14 كيلوگرم وزن بزرگترين خروس سان مي باشد.

§   قو ي ترمپت زن(Cygnus buccinator) با 1.80 متر طول ، 17 كيلوگرم وزن و 3 متر فاصله بين دو بال بزرگترين غازسان(Anseriformes) مي باشد.

         

       

 

§   از گروه مرغان طوفان(Procellariiformes) ، آلباتروس (Diomedea exulans) با 1.4 متر طول ، 13 كيلوگرم وزن و 3.6 متر فاصله بين دو بال بزرگترين گونه مي باشد علاوه بر اين آلباتروس بزرگترين فاصله بين دو بال را در گروه هاي مختلف پرندگان دارد.

§   پنگوئن امپراطور(Aptenodytes forsteri) با 1.4 متر طول و 46 كيلوگرم وزن بزرگترين گونه در ميان گروه پنگوئن ها مي باشد.

§   بزرگترين گونه ي طوطي ، طوطي ماكائو(Anodorhynchus hyacinthinus) با 1.2 متر طول و حدود 2 كيلو وزن مي باشد.

§   بزرگترين گونه از جغدها ، جغد عقابي اروسيا(Bubo bubo) مي باشد كه تا 80 سانتيمتر طول و حدود 4.5 كيلوگرم وزن مي رسند .

§   بزرگترين گنجشك سان(Passeriformes) نوعي كلاغ موسوم به کلاغ نوک درشت Corvus crassirostris مي باشد كه 70 سانتيمتر طول و 1.5 كيلوگرم وزن دارد.

       

        

 

·  خزندگان

بزرگترين خزنده حال حاضر زمين كركوديل آب شور(Crocodylus porosus) با 5 تا 8 متر طول و حدود 2000 كيلوگرم وزن مي باشد .

 

·  ماهيان

در ميان ماهيان غضروفي ، كوسه نهنگي با 12 متر طول و 22 تن وزن بزرگترين گونه و در بين ماهيان استخواني، خورشيد ماهي(Mola mola) با 4.5 متر طول و حدود 2.5 تن وزن بزرگترين گونه ماهي استخواني شناخته مي شود.

 

·  بي مهرگان

بزرگترين جانور بي مهره ي شناخته شده ماهي مركب غول پيكر با حدود 13 متر طول مي باشد.

 

      

      

 

·  گياهان

§   قطور ترين گياه جهان نوعي درخت سوزني برگ به نامTaxodium mucronatum  با 11.42 متر قطر و 35.87 متر ارتفاع مي باشد که در مکزیک واقع است.

§   بلندترين گياه سورني برگ جهان نوعي سكويا(Sequoiadendron giganteum)مي باشد كه تا 100 متر مي رسد.

§   بلندترين گياه گلدار جهان ، اكاليپتوس(Eucalyptus regnans) است كه تا 90 متر مي رسد.

§   بزرگترين گل جهان متعلق به نوعي گياه متعفن به نام Rafflesia arnoldii مي باشد كه قطري حدود 1 متر و وزني در حدود 11 كيلوگرم دارد.

§   بزرگتري گل آذين نامحدود در قلمرو گياهي متعلق به گياه تيتان(Titan arum) مي باشد

§   بزرگترين گياه آب زي ،Posidonia oceanica  نام دارد ، بزرگترين نمونه ي كشف شده از اين گونه 8كيلومتر طول داشته است .

§   بزرگترين قارچ جهان نيز قارچ عسلي(Armillaria ostoyae) است كه شبكه ميسليوم زير زميني آن بيش از 8 كيلومتر ادامه مي يابد.

 

        

 

·  گونه هاي ديگر

§   بزرگترين گونه آغازيان كلپها(Kelp) هستند كه تا 30 متر طول مي يابند.

§   بزرگترين گونه پرتوزوآ ، نوعي آميب به نام آميب غول است كه تا چند سانتيمتر طول مي يابد.

§   بزرگترين گونه باكتري ، Thiomargarita namibiensis نام دارد كه حدود 0.75 ميليمتر طول دارد و حدود 1 ميليون بار بزرگتر از گونه هاي معمول باكتري است به همين دليل با چشم غير مسلح قابل روئيت است.

         

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۸۷ساعت 16:47  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

به چهار دليل حفظ گونه هاي گياهي و جانوري براي انسان با ارزش هستند و به همين دلايل بايد علاوه بر مديريت صحيح،  سرمايه گذاريهاي لازم و كافي در اين زمينه صورت گيرد.

 

1) دليل منفعت طلبانه :

اين دليل بر اين اساس پايه گذاري شده است كه بسياري از گونه هاي وحشي براي ما مفيد هستند و لذا به دور از عقل است كه قبل از داشتن فرصت آزمودن و بهره برداري، آنها را ازبين ببريم و به همين جهت لازم است تنوع ژنتيكي تمام گونه ها حفظ شود. براي مثال توليد محصولات كشاورزي جديد از قبيل واريته هاي مختلف گندم وذرت نياز به وارد كردن مداوم خصوصيات ژنتيكي تازه از نژادهاي وحشي است تا دورگه هاي جديد بوجود آيد. موجودات بيماري زايي كه به گياهان حمله مي كنند دائما خصوصيات ژنتيكي خود را تغيير مي دهند و محصول قديمي در مقابل اين عامل آسيب پذير مي شود به همين جهت وارد كردن مداوم خصوصيات ژنتيكي گونه هاي وحشي براي مقابله با اين مشكل لازم است و بايد به هر ترتيبي است مانع از انقراض گونه هاي وحشي شد.

بسياري از تركيبات شيميايي مهم از موجودات وحشي به دست مي آيد مانند داروي ديژيتالين كه از گياه انگشت دانه(Digitalis purpurea) به دست مي آيد و بسياري از داروهاي ضد سرطان  و تركيبات استروئيدي كه از گياهان و جانوران استخراج مي شوند.

در توليدات گلخانه اي نيز لازم است گونه هاي دورگه ايجاد شود و با تنوع دورگه ها درآمد گلخانه افزايش يابد.

زندگي بسياري از مردم بومي وابسته به تنوع زي گونه است و كاهش تنوع گونه ها،  باعث فقر شديد اين گروه از مردم مي شود كه هزينه هاي بسياري را براي دولت ها به همراه دارد .

بسياري از گونه ها به خصوص گياهان و باكتريها، مواد سمي را از آب ، خاك و هوا ميگيرند و از آنجا كه گونه هاي مختلف،  آلودگيهاي مختلفي را از محيط حذف مي كنند بنابرين تنوع گونه ها بهترين امكان مهار آلودگي را فراهم مي سازند  كه با از بين رفتن آنها زندگي انسان نيز به خطر مي افتد.

علاوه بر تمامي موارد ذكر شده حيات وحش مي تواند يكي از دلائل جذب توريست باشد و اكوتوريسم باشد و به عنوان يكي از منابع درآمد براي كشورها در نظر گرفته مي شود.

 

2) دليل اكولوژيك:

هر تك گونه در يك اكوسيستم و در كل زيست سپهر نفش خاصي به عهده دارد كه براي بقاء حيات و بقاي ما مهم است . آلدولئوپود در كتاب ‹‹ سالنامه ي سندكانتي›› آورده است كه :'' كشف برجسته ي قرن بيستم نه راديو و نه تلويزيون بلكه پي بردن به پيچيدگي زمين به حيث يك ارگانيسم است، نگه داشتن هر چرخ دنده و هر عضو اولين شرط احتياط از جانب يك تعميركار هوشمند است'' بر همين اساس عقل حكم مي كند كه براي هر گونه ارزش اكولوژيك در نظر گرفته شده است كه مانند يك چرخ دنده براي يك ماشين بزرگ كه همان زمين است نقش مخصوص به خود را بازي مي كند پس بشر بايد مانند يك تعمير كار مجرب در نگه داري هر قطعه از اين ماشين بزرگ تلاش كند.

جنگلها موجب كند شدن تلفات و فرسايش خاك به خصوص در آن دسته از نواحي مي شود كه بارندگي زياد، كوه زايي تكتونيك شديد و سنگ مادري نرم است. جنگلها موجب تثبيت منابع آب و روان آب مي شوند. محاسبات نشان مي دهد كه بيش از نيمي از بارندگيهاي ناحيه آمازون به علت وجود جنگل است و جنگل زدايي حوضه آمازون در شمال برزيل چندان اقليم اين منطقه را تغيير داده است كه در آينده نزديك ديگر كشاورزي نيز در اين منطقه امكان پذير نخواهد شد.

 

3) دليل زيباشناختي و فرهنگي:

اين دليل بر اين نكته استوار است كه زي گونه بر كيفيت حيات مي افزايد و برخي از زيباترين و جذاب ترين جنبه هاي موجوديت را براي ما ايجاد مي كند كه زندگي بشر را از تمام جنبه هاي هنري تحت تائير قرار مي دهد ؛ همانطور كه ادبيات و هنرهاي ديگر تا به امروز به تجليل از زيبايي و تنوع حيات مشغول بوده است .

 

4) دليل اخلاقي:

هر گونه ي  زنده اخلاقاً حق زندگي دارد صرف نظر از اينكه انسان به آن نياز داشته باشد و يا خير!.

 

+ البته دلايل ذكر شده در بيشتر مواقع باعث تضاد بين گروه هاي مختلف مي شود به عنوان مثال اخيرا مشخص  شده است كه نوعي درخت سرخدار(Taxus Sp.) ماده اي ضد سرطان به نام تاكسول توليد مي كند كه در درمان سرطان تخمدان بسيار موثر است و بر اساس دليل منفعت طلبانه اين گياه حائز اهميت است از طرف ديگر براي تامين تاكسول مورد نياز براي درمان يك بيمار لازم است 6 درخت سرخدار 100 ساله قطع گردد اما اين درخت زيستگاه نوعي جغد خالدار است در اينجا يك استدلال منفعت طلبانه در مقابل بحث اخلاقي و زيباشاختي قرار ميگيرد؛  آنهايي كه منحصرا دنبال داروي ضد سرطان هستند راي به برداشت درختان موجود و كاشت مجدد آنها مي دهند تا در فواصل صد ساله مورد بهره برداري قرار گيرد و آنهايي كه به جغد خالدار علاقه مند هستند در پي حفظ جنگل به صورت دست نخورده هستند!

پس اولين گام براي در برقراري حفاظت از زي گونه اين است كه مشخص شود آيا هدف، حفظ يك گونه است يا تنوع كل، و آيا توجيه اصلي منفعت طلبانه، بوم شناختي، زيباشناختي و يا اخلاقي است . مي توان حفاظت از يك گونه ي در خطر و كل زي گونه هر دو را مهم دانست اما دست يابي به هر دو هدف در آن واحد امكان پذير نيست.

 

+ منبع:شناخت محيط زيست ، زمين سياره زنده ، دانيل بوتكين و ادوارد كلر، ترجمه استاد عبدالحسين وهاب زاده .

+ نوشته شده در  یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۷ساعت 15:10  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

انقراض يكي از قوانين طبيعت است و سرنوشت نهايي همه ي گونه ها انقراض است. در مقابل انقراض، گونه زايي وجود دارد كه با انقراض در حال تعادل است و در برخي موارد بيش تر از آن است، انقراض طبيعي به اين معني است كه گونه اي طي فرايند رقابت و تكامل جاي خود را به گونه ي موفق تر مي دهد و حذف مي شود . اما حذف ناگهاني گونه ها، بدون الگوي منطقي مسئله اي است كه تعادل بين گونه زايي و انقراض را بر هم مي زند و به همين جهت بايد مورد توجه قرار گيرد. گذشته از فاجعه هاي طبيعي و برخي عوامل محيطي كه باعث انقراض ناگهاني مي شوند؛ نقش انسان در اين قضيه بسيار فاجعه بار تر است . بهره برداي و شكار، حذف و برهم زدن زيستگاه ، وارد كردن گونه هاي جديد و غريبه به يك اكوسيستم و آلوده كردن محيط زيست همگي عواملي هستند كه توسط انسان به طبيعت تحميل مي شوند و با حذف سريع گونه ها روند طبيعي انقراض كه براي هر گونه حدود 10 ميليون سال است را با اشكال مواجه مي كند كه اين پديده اثرات ناگواري بروي كل حيات خواهد داشت !

حال اين سوال مطرح مي شود كه به فرض اينكه انسان ميزان انقراض گونه ها را 1000 برابر تسريع كرده باشد و چند گونه جانوري و گياهي نيز قرباني پيشرفت انسان شده باشند اما لازم است انسان با صرف هزينه هاي هنگفت به حفظ گونه هاي جانوري و گياهي بپردازد ؟ آيا غير از اين است كه به فرض تخريب زيستگاه حيواناتي كه در ظاهر هيچ اهميتي در حيات انسان ندارند، زمينهاي كشاورزي ايجاد مي شوند و بشر يه سمت توسعه بيشتر گام بر مي دارد ؟! ودر آخر اينكه  اين حفظ حيات گونه ها چه تاثيري در زندگي انسان خواهد داشت ؟

 

+ همه ما مي دانيم كه حفظ گونه هاي جانوري و گياهي اهميت دارد اما اين اهميت به چه دليل است؟  بهترين راه براي درك اين اهميت  اين است كه با مطالعه مسائل زيست محيطي و تفكر در اين باب به بحث در مورد مسائل زيست محيطي و سوالات مطرح شده پرداخته شود  و به همين جهت از همه خوانندگان وبلاگ تقاضا دارم  به سوالات مطرح شده با هر بينشي كه از مسائل زيست محيطي دارند پاسخ دهند .

                                     منبع عكس : http://thelittlechimpsociety.com/wp-content/uploads/2007/07/extinction.jpg

+ نوشته شده در  جمعه ۲۱ تیر ۱۳۸۷ساعت 14:22  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

گونه هاي بسياري در جهان وجود دارند كه براي تكامل و بقاء خود چاره اي جز نفوذ به بدن موجودات ديگر ندارند . در اين ميان انسان نيز ناخواسته ميزبان اين بيگانگان  قرار ميگيرد، تا بقاء نسل بعد آنها را تضمين نمايد .  

علاوه بر لارو معدودي از دو بالان (بيگانه1)  بسياري از كرمهاي حلقوي و يا پهن،  بخشي از زندگي خود را در بدن انسان مي گذرانند  كه به انگلهاي داخلي موسوم هستند.

انگلها از راهاي مختلف بدن را آلوده مي كنند؛  يا مستفيما از طريق پوست وارد مي شوند و يا از طريق دهان باعث سرايت بيماري مي شوند.

گونه Fasciola hepatica يا كرم كبد گوسفند بيشتر در مجاري صفراوي گوسفند و يا گاو و به طور اتفاقي در انسان يافت مي شود حضور اين انگل در بدن باعث استحاله و تخريب كبدي و دربرخي موارد مرگ مي شود. كرمهاي كبد را جز كرمهاي پهن و در رده ي  كپلكها يا بادكش داران(Termatoda) دسته بندي مي كنند.

نحوه آلودگي ميزبان به اين ترتيب است كه تخمهايي كرم كبد كه از طريق مدفوع ميزبان ديگري دفع شده است  طي مدت 9 روز در محيط گرم و مرطوب رشد كرده و از هر تخم يك لارو ميكروسكوپي خارج مي شود كه به اين لارو در اصطلاح ميراسيديوم(Miracidium) مي گويند ، هر ميراسيديوم تنها 8 ساعت زمان دارد تا نوعي خاصي از حلزون به نام Lymnea bulimoides و يا Lymnea columella را بيابد در غير اينصورت از بين مي رود . به محض اينكه ميراسيديوم حلزون مناسب را پيدا كند از طريق بافتهاي نرم حلزون وارد محفظه ريوي يا عروق لنفي آن مي شود.

در بدن حلزون، ميراسيديوم ها طويل مي شوند و به صورت كيستهاي موسوم به اسپوروكيست در مي آيند.  در داخل هر اسپوروكيست(Sporocyst)  تقسيمات سلولي زيادي رخ مي دهد و نوع ديگري از لارو به نام رديا(Redia) از هر كيست خارج مي شود.  بين 3 تا 8 رديا در هر كيست توليد مي شود.

بعد از چند روز مجددا هر رديا به صورت كيست در آمده و مجددا تقسيمات سلولي را از سر ميگيرد ونوع سوم لارو به نام سركاريا(Cercaria) را بوجود مي آورند . سركاريا كه واجد دم بلندي است از بدن حلزون خارج مي شود و شنا كنان در محيط مرطوب اطراف رودخانه خود را به يك گياه مي رساند و در آنجا مستقر مي شود و به صورت كيست در مي آيد كه در اين مرحله به آن متا سركاريا مي گويند . به طور كلي از هر تخم كرم كبد كه از بدن ميزبان دفع مي شود حدود 300 لارو سركاريا بوجود مي آيد.

 هنگامي كه يك گوسفند و يا هر ميزبان ديگري، علفهاي آلوده به متا سركاريا را بخورد ، كيست ها در معده هضم مي شود و لاروها از جدار روده به طرف كبد مي روند و چند هفته در كبد به سر مي برند كه اين عمل آسيبهاي جدي به بافت كبد مي رساند ، لار وها پس از آن  وارد مجاري صفراوي شده و چندين ماه در آنجا زندگي مي كنند و بالغ مي شوند. هر كرم كبد بالغ مجددا مي تواند نيم ميليون تخم ايجاد كند كه اين تخمها از طريق مدفوع حيوان دفع شده  و چرخه زندگي جانور ادامه مي يابد .

        

                                                       شكل 1. چرخه زندگي كرم كبد گوسفندي

 

گونه هاي ديگر از بادكش داران(Termatoda) مانند Clonorchis sinensis ، Dicrocelium dentriticum و Schistosoma باعث آلودگي هاي بافتها انساني مي شوند .

گونه Clonorchis sinensis يا كرم كبد انسان ، چرخه زندگي مشابه كرم كبد گوسفند دارند با اين تفاوت كه سركاريا پس از خروج از بدن حلزون بروي گياهان استقرار نمي يابند بلكه در محيط رودخانه وارد بدن ماهياني مانند كپور شده و از طريق آن باعث آلودگي انسان مي شوند .

گونه شيستوزوما(Schistosoma) ظاهر جالبي دارد جانور نر اندازه اي در حدود 10 تا 15 ميليمتر دارد . لبه هاي جانبي بدن كرم بروي خود برگشته و محفظه اي  شيار مانندي را بوجود آورده كه كرم ماده در آنجا استقرار مي يابد.

 بر خلاف كرم كبد، شيستوزما در سياهرگ هاي باب ، بزرگ سياهرگ زيرين ، سياهرگ مثانه اي و سياهرگ طحال شخص آلوده زندگي مي كند. تخمها از طريق سياهرگ مثانه وارد مثانه شده و از طريق ادرار دفع مي گردد اگر ادرار وارد آب شود، تخمها تبديل به ميراسيديوم شده و براي يافتن حلزون مناسب به تكاپو مي افتند . ميراسيدويمي كه وارد بدن حلزون مي شود بر خلاف كرم كبد رديا تسكيل نمي دهد و از كيست مستقيما سركاريا خارج مي گردد . سركارياي شيستوزوما علاوه بر اينكه از طريق دهان وارد مي شود مي تواند پوست انسان را در نواحي مانند انگشتان پا سوراخ كند و مستقيم وارد بدن شود و با تجمع در سياهرگها بيماري به نام schistosomiasis را بوجود مي كرد .

              

شكل 2. چپ : شيستوزماي نر، نوع ماده را در شياري كه از لبه هاي جانبي بدنش ايجاد شده نگه داري مي كند. راست: شيستوزوماسيس به علت تجمع شسيتوزوما در سياهرگ ها بوجود مي آيد .

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۸۷ساعت 17:42  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

 

تا قبل از سال 1960 كمتر كسي واژه بوم شناسي را شنيده بود و لغت محيط زيست  وراي مسائل اجتماعي و سياسي معناي ديگري نداشت؛  با انتشار كتاب برجسته راشل كارسون به نام ‹‹ بهار خاموش ››  و همچنين بروز حوادث عمده ي زيست محيطي از قبيل نشت نفت در سواحل جنوبي كاليفرنيا و اعلام پر سر و صداي خطر انقراض بسياري از گونه ها از جمله نهنگ، فيل و بيشتر پرندگان آواز خوان محيط زيست به موضوعي فراگير تبديل شد .

در اين مورد مثل هر موضوع اجتماعي  و سياسي ديگر ابتدا فقط اقليت كوچكي اهميت محيط زيست را درك مي كردند و لذا لازم بود تا براي تاكيد بر اين مسئله بر جنبه هاي منفي آن پا فشاري شود تا افكار عمومي به سمت مسائل زيست محيطي جلب گردد. بنابر اين دوره هاي اول محيط گرايي جديد عموما به مقابله بين دو گروه مي گذشت : گروه محيط گرايان يا طرفداران حفظ محيط زيست و گروه طرفداران توسعه كه هر گروه خود را ناجي جهان مي ديد و ديدگاهاي گروه ديگر را اغراق آميز جلوه مي داد.

محيط گرايان معتقد بودند اگر مردم نظر خود را نسبت به محيط زيست تغيير ندهند جهان نابود خواهد شد پس كليد نجات جهان به صورت تفكر جهاني جديدي، در دست آنهاست والبته در پايه ريزي اين عقيده ي آنها علم ، ادراك و واقعيتها جنبه ثانوي داشت. از ديد محيط گرايان توسعه اقتصادي و اجتماعي به معني انهدام محيط زيست ، پايان تمدن و انقراض نسل بشر است .

از سوي ديگر طرفداران توسعه عقيده داشتند كه سلامت اقتصادي و اجتماعي و پيشرفت شرط رفاه مردم و شكوفايي تمدن است. از ديدگاه آنها نظرات محيط گرايان با تاكيدي كه به زبان مردم بر محيط زيست مي گذاشتند خطرناك و افراطي بود، تاكيدي كه به عقيده ي طرفداران توسعه بنيانهاي تمدن را نابود مي كرد و به تباهي شيوه جديد زندگي بشر منجر ميشد .

فقدان اطلاعات علمي و دانش فني بر محدوديتهاي روشهاي اوليه ي طرح مسائل زيست محيطي مي افزود. علم محيط زيست هنوز در مراحل كودكي خود بود.

امروزه وضعيت تا حد قابل ملاحظه اي تغيير كرده ، محيط زيست به عنوان يك مسئله اجتماعي و سياسي عمده مورد قبول واقع شده است . امروزه تفاهم عمومي حكايت از آن دارد كه راه حل واقعي محيط زيست بايد انسان را هم شامل گردد و متكي به آن باشد و انسان مي بايد به دنبال پايداري نه فقط براي محيط زيست بلكه محيطي براي فعاليتهاي اقتصادي خود باشد تا شايد بشريت و محيط زيست بتوانند آينده ي طولاني تري داشته باشند.

حال آنكه اهميت مسائل محيط زيست مورد قبول واقع شده است ، وقت آن است كه براي حل اين مسائل به دنبال راه حلهاي واقعا ديرپا باشيم . وقت آن است كه از راه حلهاي شعاري كه اغلب داغ و پر هبجان پيش مي رود اما نبياني ندارندة بپرهيزيم و در جست و جوي دستيابي به راه حلهاي معقول و سنجيده حركت كنيم .

محيط زيست يك مسئله پيچيده و چند جانبه است كه علوم مختلفي را در بر مي گيرد.پنج رشته فكري تمامي اين طيف از مسائل را به هم متصل و متحد مي كند كه شامل :

- فوريت مساله جمعيت روز افزون انساني.

- اهميت محيط زيست شهري.

- نياز به پايداري منابع.

- اهميت داشتن ديدگاه هاي جهاني راجه به مسائل زيست محيطي .

- ارزش گذاري بر محيط زيست بر مبناي توجيه هاي منفعت طلبانه، بوم شناختي، زيباشناختي و اخلاقي و نقش اين ارزشها در تصميم گيريهاي پيش روي ما.

با اين مسائل كه ذكر شد درك مسائل زيست محيطي آسانتر خواهد شد و شالوده بهتري براي ايجاد محيط زيستِ بهتر جهاني با منابع پايدارتر در آينده به وجود خواهد آمد.

 

+ منبع: شناخت محيط زيست، دانيل بوتكين ، ادوارد كلر، ترجمه استاد عبدالحسين وهاب زاده

 

همراه با موج سبز تا ۲۲ خرداد !

+ نوشته شده در  شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۷ساعت 14:48  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

سهم من و تو از اين دنيا چقدر است؟!

همان ناچيز را پاكيزه نگه دار!

_____

 

 از 16 تا 22 خرداد همراه با موج سبز

+ نوشته شده در  شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۷ساعت 12:24  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

تقريبا ديگر كسي دد (Dede) را با نام واقعي اش صدا نمي زند ؛ سالها مي گذرد و همه او را به عنوان مرد درختي مي شناسند .

دِد كه ساكن يكي از مناطق دور افتاده اندونزي است مانند بيشتر انسانهاي اين كره خاكي آلوده به نوعي ويروس به نام پاپيلوما ويروس انساني (HPV) است . HPV عامل بروز زگيلهاي ريز پوستي مي باشد كه در بين جوامع انساني بسيار شايع بوده  اما در مورد دِد قضيه كمي متفاوت است ، دد دچار نوعي نقص ژني بسيار نادر است كه باعث ضعف سيستم ايمني وي شده  و  سيستم ايمني  دِد نمي تواند مانند ديگر انسانها حضور HPV را تنها محدود به زگيلهاي ريز پوستي  كند ؛ از همين جهت پاپيلوما ويروس مهاجم به راحتي سلولهاي پوستي وي را در اختيار گرفته و به تكثير خود مي پردازند . سالها تكثير غير قابل مهار اين ويروس در دست و پاهاي دد باعث ايجاد زگيلهاي ريشه مانند كراتيني شده كه دست و پاي دد را شبيه به  ريشه ي درخت كرده است  .

          

                           شكل 1 . ضعف سيستم ايمني دد باعث شده HPV سالها بدون مهار در بدن وي به تكثير بپردازد.

 

علاوه بر مشكل ظاهري وحشتناكي كه اين ويروس ايجاد كرده است تقريبا دست و پاهاي دد قدرت فعاليت خود را از دست داده اند و به همين جهت زندگي اش با سختي بسياري همراه شده است .  

دكتر گاسپاري (Gaspari) يكي از متخصصان پوست دانشكده مريلند عقيده دارد كه ويتامين A مي تواند نقش بسيار مهمي در بهبود سيستم ايمني دد ايفا كند و چند مرحله جراحي به همراه درمان بوسيله ويتامين A ،  دد را براي هميشه از اين رنج عذاب آور رها خواهد كرد .

در سال 2007  وزارت بهداشت كشور اندونزي به دستور رئيس جمهور اين كشور تيمي 18 نفره از متخصصين پوست ، به سرپرستي دكتر گاسپاري  را به جهت مداواي دد تشكيل داد و تا كنون 2 عمل جراحي بروي  دست و پاهاي دد صورت گرفته است كه ظاهر آنها را تا حدودي بهبود بخشيده اند .

در حال حاضر فعاليتهاي حركتي دد تا حد قابل توجهي بهبود يافته  و مي تواند مجددا بعد از سالها  بدون هبچ گونه دردي راه برود .

دد 37 ساله  اميدوار است بعد از مداوا بتواند ازدواج كند و زندگي خود را نه به عنوان مرد درختي بلكه به عنوان دِد ادامه دهد .  

         

شكل 2 . دد پس از چند مرحله جراحي قادر به جواب دادن به تلفن  و كندن پوست موز است ( عكس از رويترز).

 

+ منابع : TheAge  Telegraph /   Huffingtonpos

________________________________

 

+ همايش بررسي پيامدهاي سدهاي بزرگ  / تجمع در حمايت از تالاب گاوخونيکشف شهر ستاره ها ي در يايي  / ويدئويي از ماهي پرنده / طبيعت زيباي ارتكند ( وبلاگ پسر آريايي)  / تولد یک نوزاد عجیب‌الخلقه در تبریز / درياچه اروميه در بحران / پاي مصنوعي يك اسب / دست مصنوعی جدید با قابلیت استفاده از نیروی هیدرولیکی / انسان؛ فاجعه بزرگ نابودی مخلوقات روی زمین / استرس / پانداي سرخ (Red Panda) / حيات وحش افريقا / نشست جهاني مبارزه با انقراظ گونه ها  / خشكسالي و ابهام در مديريت بحران / تجمع بيماران تالاسمي بندرعباس در اعتراض با واردات خونهاي آلوده / ماهي درماني در چين / سيستم بينابي انسان قادر به پيش بيني آينده تا يك دهم ثانيه بعد است / بخورید و زیبا شوید/ ارتباط ژنتیکی سرطان سینه و پروستات کشف شد/ حتمال وجود موجودات بیگانه

 

+ تمامي لينكها توسط كاربران محترم بالاترين معرفي شده اند .

+ نوشته شده در  جمعه ۳ خرداد ۱۳۸۷ساعت 15:9  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

حشرات به علت اسكلت خارجي كيتيني و دستگاه تنفسي ويژه اي كه دارند نمي توانند از حد معيني بزرگ تر شوند  و به همبن دليل اكثر گونه ها كمتر از 5 سانتيمتر رشد مي كنند ؛ اما اين استانداردها ظاهرا شامل حشرات غول پيكر وتا ( weta) ساكن نيوزلند نمي شود  .

حدود 70 گونه حشره غول پيكر در نيوزلند يافت مي شود كه بوميان  منطقه همگي  آنها را تحت عنوان وتا مي شناسند .

فسيلهايي از وتا موجود است كه نشان مي دهد اين حشرات از دوره مزوزوئيك تا كنون بدون تغيير مانده اند و علاوه بر آن مشخص مي كند،  وتا در زمانهاي دور و قبل از جدا شدن قاره گوندوانا در تمام زمين موجود بوده است كه پس از جدا شدن نيوزلند ، تنها در اين منطقه توانسته به حيات خود ادامه دهد .

وتا حشره اي شب فعال است و گونه هاي مختلف  آن ، رژيم غذايي مختلفي دارند؛  براي مثال وتاي درختي از برگ درختان تغذيه مي كند و گونه هاي ديگر،  حشرات ، قارچها ولاشه حيوانات را به مصرف غذايي خود مي رسانند.  

تغييرات محيطي هيچ تاثيري در زندگي وتا ندارند و به سرعت با شرايط جديد وفق مي يابند به همين دليل در هر زيستگاهي مي توان گونه هاي مختلف آن را يافت . برخي گونه ها كه در ارتفاعات زندگي مي كنند قادرند سرماي 10 درجه سانتيگراد زير صفر را تحمل كنند ؛ اين امر به علت حضور پروتوئينهاي ويژه اي در مايع همولنف آنهاست كه مانند ضد يخ عمل مي كند ( مايع همولنف در حشرات معادل خون در ديگر جانوران است )

وتا در هنگام مواجه شدن با خطر پاهاي عقبي خود را بلند مي كند كه نوعي هشدار به مهاجم است و اگر مهاجم به اين هشدارها توجه نكند،  وتا چاره اي جز نيش زدن مهاجم ندارد. نيش وتا كشنده نيست اما زخمهاي دردناكي ايجاد مي كند كه در بيشتر مواقع باعث عفونت مي شود ؛ احتمالا عفونت توسط باكتريهاي هم زيست وتا ايجاد مي شود .  

بزرگترين گونه ي وتا 20 سانتيمتر طول و حدود 100 گرم وزن دارد كه به وتاي غول پيكر((Deinacrida fallai معروف است  .

بذر بسياري از گياهان بوسيله وتا در محيط پراكنده مي شود از همين جهت در افزايش جمعيت گياهان بومي نيوزلند نقش بسزايي دارد .

 

        وتا

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۷ساعت 20:8  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

با آغاز فصل بهار،  پدرم  دوباره لنز دوربين قديمي اش را تميز مي كند  و راهي مي شود  .  

براي  كسي كه تحمل شهر پر از دروغ و نيرنگ را  ندارد،  شروع بهار به معني فرصتي دوباره  براي پناه بردن به  طبيعت پاك و صادق است  ؛  مكاني  كه هر قسمتش  انعكاسي از قدرت سازنده آن است .

پدرم دوباره مي تواند  زنبق هاي وحشي را  كه همانند پرندگان سفيد در كوهپايه ها آراميده اند را ببيند ، مي تواند ببيند  درختان قطوري  را كه همچون سربازاني در كرانه باريك رودخانه ها قد برافراشته اند  و يا درخت ارس كهنسالي را كه ريشه هايش را به دور سنگي چنان پيچيده كه گويا  در آغوش معشوقه اش جان سپرده است .

و مطمئنم پدرم در دل همان طبعتي كه برايش بي تاب است  باز هم  مردم ناسپاسي را خواهد ديد كه اين همه زيباي را آلوده مي كنند .

         

+ نوشته شده در  دوشنبه ۵ فروردین ۱۳۸۷ساعت 12:25  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

ماهي قرمز حدود 150 سال است كه وارد سفره هفت سين ايرانيان شده  ؛   اما اين  حضور،  به حدي در بين جامعه ايراني  ريشه دوانده و جزئي از فرهنگ ما  شده  كه هيچ هفت سيني را بدون ماهي قرمز نمي توان يافت  ؛ همين امر باعث شده  هر ساله در بين فاصله چند روزه قبل از نوروز تا پايان تعطيلات نوروزي چند ميليون ماهي قرمز در منازل ويا محلهاي عرضه از بين بروند  .

آيا واقعا مي توان با تبليغ اين موضوع كه ماهي قرمز جز هفت سين ايرانيان باستان نبوده و با دعوت مردم به نخريدن آن ، ميزان مرگ و مير ساليانه اين گونه  را كاهش داد ؟  جواب مثبت خواهد بود اگر بتوانيم با اين سنت غلط مبارزه كنيم ولي آيا اين مبارزه امكان پذير است ؟

تلويزيون ،  روزنامه ها ، مجلات و حتي كارتهاي تبريك نوروزي،  الگويي از هفت سين  ، در ذهن و ناخودآگاه ما بوجود آورده  اند كه نوروز بدون ماهي قرمزبرايمان غير قابل تصور است ! در كداميك از نقاشي هاي كودكانه هفت سين بدون ماهي قرمز وجود دارد ؟!.

براي مبارزه با اين سنت غلط بايد تمامي اين موارد اصلاح شود و ماهي قرمز از تصاوير نوروزي حذف شود  تا اين الگوي جديد جايگزين الگوي قبلي شود ؛   هنگامي كه كودكانمان هفت سيني بدون ماهي قرمز ترسيم كردند آنگاه مي توان مطمئن شد  كه ماهي قرمز ديگر جان خود را براي يك سنت غلط از دست نخواهد داد ! .

 اما راه ديگري هم براي كاهش مرگ و مير ساليانه اين گونه وجود دارد و آن اين است كه آموزشهاي لازم براي نگه داري اين گونه را به افراد جامعه بدهيم و مانند سالهاي گذشته از آنها بخواهيم پس از اتمام تعطيلات نوروزي  ماهي قرمز خود را درون استخرها و يا بركه ها رها كنند تا شانس بيشتري براي حيات داشته باشند .

                                 

+ نوشته شده در  شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۶ساعت 15:23  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

يكي از دوستانم براي انجام پايان نامه خود مجبور بود ماده شيميايي را از طريق سياهرگ دمي وارد جريان خون رت كند ؛  مسئله اي كه به ظاهر امري آسان و عادي تلقي مي شود  اما  سياهرگ دمي رت   از سوزن  تزريق كوچك تر است و براي تزريق شگرد ويژه اي وجود دارد ؛ از طرف ديگر هنگام تزريق نبايد جانور را بيهوش كرد  ! بدست آوردن اين اطلاعات درباره تزريق دمي هشت ماه زمان برد اما  در تمام  پايان نامه هاي مشابه  براي ورود ماده شيميايي به بدن حيوان  ، جانور را بيهوش كرده بودند و در برخي پايان نامه ها  تزريق به جاي سياهرگ در سرخرگ صورت گرفته بود ! نتيجه مشخص است  ، هيچ كدام نتوانسته بودند ماده شيميايي را وارد خون جانور كنند و ماده شيمايي پس از تزريق به جاي گردش خون وارد پوست جانور شده بود  و  تمام نتايجي كه پس از اين تزريق بدست آمده بود اشتباه بود !

در پايان نامه ديگري ، دوست عزيزي براي بررسي اثر عصاره  الكلي يك گياه  بروي بيماري صرع ، عصاره الكلي را در سرم تزريقي حل كرده و به سلوم جانور تزريق كرده بودند و نتايج بسيار جالبي از اثر عصاره الكلي اين گياه بروي بيماري صرع گرقته بودند اما چيزي كه مشخص است اين است كه عصاره الكلي در آب ( سرم تزريقي) حل نمي شود بلكه  امولسيوني ايجاد مي كند كه به هيچ عنوان وارد جريان خون جانور نمي شود !

جالب ترين پايان نامه مربوط به عزيزي بود كه بروي يك جنس از گلسنگ كار كرده بودند و با چهار بار نمونه برداري ، نقشه پراكندگي اين جنس را در استان ارائه كرده بودند !!! از طرف ديگر براي پر بار شدن پايان نامه اقدام به استخراج ژنوم گونه هاي مختلف اين گلسنگ كرده و متوجه شده بود كه دو گونه كه بسيار شبيه به هم هستند 30 % در ژنومشان اختلاف دارند !  عموما براي فيلوژني بين گونه هاي گلسنگ  ويا كارهايي ماند RAPDويا RFLP از عنصر قارچي  گلسنگ استفاده مي شود ؛ از طرف ديگر استخراج ژنوم گلسنگ كار بسيار مشكلي است كه امكانات زيادي را مي طلبد و حضور پلي ساكاريدها و تركيبات فنولي بسيار در گلسنگ ، استخراج ژنوم  عنصر قارچي را مشكلتر مي كند ؛  وقتي از ايشان سوال كردم كه چگونه موفق به اين كار شديد و چگونه تركيبات پلي ساكاريدي و فنلي را از محيط حذف كرديد متوجه شدم ايشان براي استخراج ژنوم از شيوه اي كه براي گياهان عالي مرسوم است استفاده كرده است  و تركيبي از ژنوم قارچ و جلبك به همراه پلي ساكاريدها ؛ يك اسمير وحشتناك ايجاد كرده بود كه هيچ ارزش علمي نداشت ، حال اينكه اين نتايج چگونه تفسير شده بود و اين 30% از كجا آمده بود خدا عالم است ! .

خوشبختانه امكانات آزمايشگاهي دانشگاه ها هر ساله  در حال بهبود است اما عدم وجود متخصص جهت راهنمايي دانشجويان و گوشزد نمودن اشتباهات آنان باعث مي شود  گاها پايان نامه هايي غلط و گمراه كننده اي  نگارش شود كه با اينكه نمره بالايي در جلسه دفاع كسب كرده اند  !!! اما هيچگونه ارزش علمي ندارند و بدبختانه عده  ديگري براي انجام آزمايشات خود به همين پايان نامه ها استناد مي كنند .

+ نوشته شده در  شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۶ساعت 0:8  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

در 15 فوريه 2001 يكي از روزنامه هاي  محلي شهر زنيكا -  واقع در كشور بوسني – خبر كشف لاشه موجود ناشناخته اي را در يكي از خيابانهاي اين شهر ، تحت عنوان هيولاي بوسني به چاپ رساند  .

 چهار روز بعد  ،  مجددا همان روزنامه  ، اين جانور را  گونه اي ناشناخته ما بين دوزيستان و پستانداران  معرفي كرد كه تاكنون از ديد آدمي پنهان مانده .  اين خبر باعث شد شايعات بسياري درباره اين جانور در كشور بوسني شكل بگيرد  و  علاوه بر آن  اشخاص زيادي هم ادعا كردند كه موجودي مشابه هيولاي بوسني را در اطراف منزل خود مشاهده كرده اند ! .   

يك هفته پس از اين خبردكتر آرناتوويچ معماي هيولاي بوسني  را حل كرد  و به  شايعات پايان داد  .

 بنا به گفته دكتر آرناتووبچ ، لاشه متعلق به قاقم  بخت برگشته اي است كه توسط شكارچيان غير مجاز شكار شده و شكارچيان قبل از رها كردن لاشه در خيابان ، پوست حيوان را به خاطر خز آن جدا كرده اند !

 

                                          راست : قاقم . چپ : هيولاي بوسني

_____________________________________________________

 

+ كريپتيدهاي ديگر : پلسي اوسار  ، لاشه ژویو مارو ، پري دريايي ، پري ايراني ، يتي ، چوپاكابرا  ، سرپنت ( مارهاي دريايي ) .

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۶ساعت 1:32  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

جنگلهاي پر باران اندونزي و گينه نو ، زيستگاه زيباترين كبوتر جهان ، گورا يا كبوتر تاج دار مي باشد .

گورا مانند ديگر اقوام خود ،  در راسته كبوتر شكلان(  Columbiformes )  و خانواده كبوترها (Columbidae ) طبقه بندي مي شود  و واجد سه گونه ي ويكتوريا ، گوراي غربي و گوراي جنوبي مي باشد .   

گوراي ويكتوريا (Goura victoria )  75 سانتيمتر طول  و پرهاي آبي خاكستري دارد ؛  لكه سفيدي كه در انتهاي تاج اين گونه وجود دارد شناسايي آن را از ديگر گونه ها تسهيل مي كند . اين گونه عموما يك تخم مي گذارد و رژيم غذايي جانور شامل انواع ميوه ها ، بذر گياهان و بي مهرگان كوچك  مي باشد .

گوراي غربي (Goura cristata )  و جنوبي (Goura scheepmakeri ) نيز پرهاي آبي تا خاكستري دارند و تقاوت آنها در رنگ روي بالها و سينه  و رنگ تاج مي باشد .

گوشت لذيذ و پرهاي زيباي گورا ، شكار بي رويه اين پرنده و خطر انقراض آنها را به همراه دارد .

         

+ نوشته شده در  سه شنبه ۴ دی ۱۳۸۶ساعت 2:25  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

گلسنگها را بر اساس شكل ظاهري و نحوه رشد آنها به ۷ گروه تقسيم مي كند:

۱.  گلسنگهاي پوسته اي (Crustose  ) : ظاهري ورقه مانند داشته و تمام سطح زيرين گلسنگ به بستر رشد متصل است . ريزينها به داخل بستر نفوذ كرده واتصال بسيار محكمي ايجاد مي كند  (شكل a ۱) .

۲.  گلسنگهاي برگي (Foliose ( : همانطور كه از نام آنها مشخص است ظاهري برگ مانند دارند و از لوبهاي مختلفي ايجاد شده اند ؛  اتصال آنها به بستر رشد بسيار سست است  ( شكل b ۱ ).  

۳. گلسنگهاي بوته اي (Fruticose ) : اين گلسنگها به صورت بوته هاي عمودي كوچك و يا به صورت رشته هاي آويخته اي از محل اتصال به بستر ديده مي شوند . تال اين گونه گلسنگ اساساً استوانه اي شكل است  ( شكل (c۱.

۴.  گلسنگهاي فلسي (Squamulose ) : واجد لوبهاي فلس مانند كوچكي هستند كه بروي يكديگر قرار مي گيرند (شكل (d۱.

۵. گلسنگهاي پودري (Leprose )  :  به صورت توده هاي پودري بروي بستر واقع شده اند و ساختار مشخصي ندارند (شكل  .(e۱

۶. گلسنگهاي موئين (Filamentose  ) : ظاهري نخ مانند دارند و برخلاف نوع بوته اي منشعب نيستند و يا به ندرت منشعب مي شوند ( شكل f۱ ) .

۷. گلسنگهاي ژله اي (Gelatinous  ) : در اين گونه گلسنگ عنصر فتوسنتزي سيانوباكترها هستند كه قند زيادي توليد مي كنند و وجود همين قند باعث جذب زياد آب شده و ساختاري ژله مانند پيدا مي كنند ( شكل g۱و h۱ ( .

                   

شكل ۱ . طبقه بندي گلسنگها بر اساس شكل ظاهري آنها صورت مي گيرد.

 

اگرچه گلسنگ حاصل ارتباط  موجود زنده است اما در بسياري از جهات مانند يك فرد عمل ميكند . توليد مثل گلسنگ به دو روش غير جنسي و جنسي صورت مي گيرد . در توليد مثل غير جنسي كه در اكثر گلسنگها ديده مي شود قسمتهاي قطعه قطعه شده گلسنگ مي تواند مانند قلمه گياه مجددا گلسنگ كامل ديگري توليد كند ( توليد مثل رويشي ) . نوع ديگر از توليد مثل غير جنسي گلسنگ ايجاد اندامهايي به نام سوريدي (  Soridium) و ايزيدي ( Isidium) است . سوريدي توده هاي كوچكي از سلولهاي جلبكي هستند كه توسط رشته هاي قارچي احاطه شده اند اين اجسام كه بروي كورتكس فوقاني واقع شده اند به قدري سبكند كه  مي توانند توسط باد و يا جانوران كوچك پراكنده شوند .

ايزيدي رشد رو به خارج بخشي از گلسنگ است كه توسط عوامل فيزيكي شكسته شده و پراكنده مي شوند (شكل ۲) .

توليد مثل جنسي نيز در گلسنگ ها وجود دارد . تقريبا تمام قارچهاي كه گلسنگها را مي سازند (عنصر قارچي) در  راسته بزرگي از قارچها به نام راسته  Ascomycotina قرار مي گيرند  . توليد مثل جنسي در قارچهاي اين راسته  منجر به توليد هاگ در اندامهايي به نام كيسه آسك (Ascus) مي شوند. تمامي كيسه هاي آسك حاوي هاگ ،  خود در اندام بشقاب مانندي به نام Apothecium مجتمع هستند . در گلسنگ ها تعداد زيادي Apothecium را مي توان در سطح گلسنگ مشاهده كرد (شكل ۳) .

       

شكل ۲ . ايزيدي(a) ،  سوريدي و  آپوتسيوم (b)

شكل ۳. آپوتسيوم و اسپورهايي كه در كيسه هاي آسك واقع شده اند. در هر كيسه آسك معمولا هشت عدد اسپور ايجاد مي شود كه اين تعداد در گونه ها مختلف ممكن است كم يا زياد شود .

 

خروج هاگها از كيسه آسك و سطح آپوتسيوم و قرار گرفتن آنها در بستر مناسب گلسنگ جديدي را ايجاد مي كند .

گلسنگها نقش مهمي در اكوسيستمها بازي مي كنند و ارزش اقتصادي بسياري دارند كه بحث خواهد شد .

 

ادامه دارد ....

+ نوشته شده در  دوشنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۶ساعت 1:28  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

گلسنگها نقش بسيار مهمي  در اكوسيسيتم ها  و كلاً اكوسفر ايفا مي كنند اما به جرات مي توان گفت كه كمتر مورد توجه انسانها قرار مي گيرند . بسياري از ما شايد تا به حال گلسنگ نديده باشيم  و شايد بارها بدون تفاوت از محل رويش آن گذر كرده باشيم  . همين امر باعث شده بسياري از مردم اطلاعات كمي در مورد گلسنگ ها ونقش آنها در حيات داشته باشند .

در اولين محلي كه سنگها نمايان مي شوند و هنوز خاكي بوجود نيامده گلسنگها به عنوان پيشگامان حيات ظاهر مي شوند .

گلسنگها با اينكه مانند گياهان و جانوران داراي رده بندي هستند و جنسهاي مختلفي از آنها در خانواده هاي مختلف قرار مي گيرند اما در حقيقت يك موجود واحد نيستند ؛ بلكه پيكره گلسنگ از دو موجود متفاوت كه به صورت همزيست با يكديگر زندگي مي كنند ايجاد شده است ! .

گلسنگ حاصل همزيستي يك عنصر قارچي يا mycobiont  با يك عنصر فتوسنتزي (photobiont ) است . عنصر فتوسنتزي كه عمدتاً جلبكهاي سبز و يا سيانوباكترها هستند بوسيله نور خورشيد فتوسنتز كرده و عنصر قارچي نيز آب و املاح را براي عنصر فتوسنتزي مهيا مي كند و به اين ترتيب كل پيكره گلسنگ بر اساس يك رابطه همزيستي رشد مي كند .

اما اينكه رابطه قارچ و جلبك در گلسنگ يك رابطه همزيستي حقيقي است كمي مورد بحث است . به عقيده برخي محققان جلبك وابستگي كمي به قارچ دارد و در خارج  از گلسنگ نيز مي تواند به حيات خود ادامه دهد و بر همين اساس اعتقاد دارند كه قارچ براي  حيات خود جلبك ها را استثمار مي كند و رابطه بين آنها نه رابطه همزيستي كه نوعي رابطه انگلي است (شكل ۱) . از طرف ديگر مشخص است كه قارچ نيز رطوبت و مواد معدني براي جلبك مهيا مي كند و اين رابطه نمي تواند يك رابطه انگلي صرف باشد .

 

                                         

                                   شكل ۱. به عقيده برخي محققان رابطه قارچ و جلبك نوعي رابطه انگلي است .

 

برشي طولي از پيكره گلسنگ ما را با  جزئيات اين رابطه در اين اكوسيستم كوچك آشنا مي كند .( گلسنگ را مي توان يك اكوسيستم در نظر گرفت ) .

در برش طولي چهار لايه قابل روئيت است  :در  بالاترين لايه ، رشته هاي بسيار متراكم و به هم تنيده قارچي مشاهده مي شود كه نقش محافطتي داشته و به لايه كورتكس فوقاني معروف است . بلافاصله زير لايه كورتكس ، لايه جلبكي ديده مي شود كه اجتماعي از جلبكهاي فتوسنتزي هستند كه توسط شبكه از رشته هاي قارچي به يكديگر متصل شده اند در برخي مواقع رشته هاي قارچ توسط اندام نخ مانندي به درون جلبك نفوذ كرده است .

سومين لايه كه زير لايه جلبكي واقع است لايه اي از رشته هاي قارچي با تراكم بسيار كمتر از لايه كورتكس است كه به مدولا( medulla  )  معروف است  .

آخرين لايه نيز مجددا تراكم بسيار زيادي از رشته هاي قارچي است كه به كورتكس زيرين موسوم است . در كورتكس تحتاني رشته هاي ريشه مانندي به نام ريزين (Rhizin ) وجود دارند كه باعث اتصال گلسنگ به سطح بستر خود مي شوند (شكل ۲) .

                        

                                                                          شكل ۲ . برش طولي گلسنگ

 

 نحوه توليد مثل گلسنگ ، اشكال مختلف رويش آن و نقش گلسنگ در زندگي بشر خود مسائلي مهم  و بسيار جذاب است كه بحث خواهد شد .

      

                                       شكل ۳ . چند تصوير زيبا از گونه هاي مختلف گلسنگ .

ادامه دارد ....

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۶ساعت 21:42  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

دوستان عزيز و خوانندگان محترم وبلاگ گوناگون از زيست شناسي !

دراين چند ماه اخير به روز رساني وبلاگ به علت مشكلات شخصي با تاخير و به صورت غير منظم صورت گرفت كه از اين بابت از خوانندگان عزيز پوزش مي خواهم !

 سعي بر اين است كه از اين هفته به روز رساني وبلاگ به مانند گذشته  و هر سه روز يكبار صورت گيرد .

 

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۶ساعت 12:32  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

پرفسور محمود بهزاد پدر زیست شناسی نوین ایران به دليل ابتلا به بيماري سرطان كبد در سن 94 سالگی دار فانی را وداع گفت .

پرفسور بهزاد سال 1292 در رشت بدنيا آمد ، تحصيل  در رشته علوم طبيعي  وعلاقه استاد به مباحث بيوشيمي ايشان را به سمت دانشكده داروسازي كشاند و در سال 1328 موفق به اخذ مدرك دكتري داروسازي شد و پس از آن فعاليت خود را در تهيهٔ کتاب های درسی و کمك درسی متمرکز ساخت . دکتر بهزاد، معلم، مولف، مترجم و «بنیانگذار سازمان کتاب های درسی ایران در سال 1341 » بیش از 60 سال در دبیرستان های و دانشگاه های کشور به تدریس پرداخته است. وی از چهرههای موفق علمی کشور است که تأليف بيش از يكصد جلد كتاب اعم از تاليف و ترجمه و ‪ ۳۰۰مقاله علمي از اين دانشمند ايراني، چهره‌ايي درخشان و برجسته ساخته است.

 وي به سه زبان فرانسه، انگلیسی و آلمانی آشنایی داشت و با بیش از 70 سال فعاليت علمي و تدریس در زمینه های مختلف زیست شناسی، فیزیولوژی و ژنتیک به عنوان " پدر زیست شناسی نوین ایران " شهرت یافت.

 

+محمود بهزاد 

+ محمود بهزاد

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۶ساعت 15:18  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

  نوعي موش كور در شمال آمريكا وشرق كانادا زيست مي كند كه شمايل نسبتا متفاوتي نسبت به ديگر گونه هاي اين جنس دارد .

موش كور پوزه ستاره اي (Condylura cristata ) در خاكهاي مرطوب حاشيه رودخانه ، تونلهاي كم عمقي حفر مي كند كه انتهاي آن به رودخانه باز مي شود . اين جانور شناگر ماهري است و مي تواند در كف رودخانه به جستجوي كرمها و لارو حشرات بپردازد .

نامگذاري جانور بر اساس ۲۲ اندام حسي سبيل مانندي كه در اطراف پوزه جانور واقع شده  صورت گرفته است .   

پوزه ستاره اي جانور بسيار فعالي است و مي توان آن را در تمام مدت شب و روز در حال جستجوي غذا يافت . دم بلند جانور ظاهرا به عنوان ذخيره كننده چربي عمل مي كند  و در زمان بارداري و شيردهي به كار مي آيد .
جانور بالغ۱۵ الي ۲۵
CM طول و وزني حدود 50 گرم دارد ؛ نكته ديگر اينكه اين جانور ۴۴ عدد دندان دارد !.

به علت اينكه اين گونه كاملا نابيناست اندامهاي سبيل مانند حسي در آن بسيار تكامل يافته است . هر كدام از اين سبيلهاي صورتي  متحرك گوشتالو از صدها هزار گيرنده لمسي به نام اندام ايمر( Eeimer`s Organ) پوشيده شده است . اندام ايمر در ديگر گونه هاي موش كور نيز يافت مي شود اما در پوزه ستاره اي تخصص زيادي يافته است .

وجود اندام ايمر باعث شده اين گونه سريعترين پستاندار صياد لقب بگيرد به اين صورت كه جانور بوسيله سبيلهاي حسي خود مي تواند ظرف ۱۲۰ ميلي ثانيه موجود متحرك اطراف خود را شناسايي كرده و ببلعد ! مغز اين  جانور در مدت ۸ ميلي ثانيه مشخص مي كند كه موجود متحرك شناسايي شده خوردني است يا نه ! .

پوزه ستاره اي در اواخر زمستان جفت يابي مي كند و در بهار ۴ تا ۵ بچه بدنيا مي آورد !  دشمنان طبيعي پوزه ستاره اي جغد ، شاهين ، راسو و قاقم ها مي باشند .  

starmole           

                 نامگذاري جانور بر اساس 22 اندام حسي سبيل مانندي كه در اطراف پوزه جانور واقع شده  صورت گرفته است !

_____________________________________________________________________________

 

+ گرمايش زمين به زبان ساده !  

+ نوشته شده در  شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۶ساعت 1:22  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

۵۰۰ سال پيش دريانوردان پرتغالي جزيره اي را در جنوب شرقي افريقا يافتند كه بيش از اين پاي هيچ انساني به آن باز نشده بود .

دريانوردان در اولين گشت و گذار خود در اين جزيره كه بعداً ماريتيوس (Mauritius) نام گرفت بزرگترين ساكن جزيره را ملاقات كردند ؛ پرنده اي بزرگ با ظاهري بسيار عجيب و البته مضحك! . همين ملاقات كافي بود تا نام دودو براي اين جانور انتخاب شود ( دودو در زمان پرتغالي به معني احمق است ! ) .

منقار قلاب مانند دودو ، توده چربي در قسمت تحتاني جانوري به همراه پرهاي فر خورده و پف كرده دم ، همگي تصويري از پرنده اي چاق و خپل را ارائه مي كند كه به راحتي ميتوانسته شكار انسانهاي گرسنه شود .

سالهاي پس از آن كه علاوه بر پرتغالي ها ، هلندي ها نيز در اين جزيره سكني گزيدند جمعيت اين پرنده به طرز مشكوكي كاهش يافت تا اينكه ۱۷۰ سال پس از اولين ملاقات در سال ۱۶۸۱ آخرين جمعيت اين گونه به صورت اسرار آميزي ناپديد شد.

برخلاف ظاهر فربه دودو(Raphus cucullatus) ، پاهاي قوي جانور اين امكان را به او ميداده تا بتواند با سرعت زيادي بدود علاوه بر آن منقار قوي و قلاب مانند جانور كه براي تغذيه از دانه و ميوه گياهان تكامل يافته بود به عنوان ابزاري مناسب براي مقابله با انسانها و جانوران به كار گرفته ميشده پس اين تصور كه دودو پرنده اي ابله و شكاري راحت است تصور نادرستي بوده  . ظاهر پرنده نيز نتيجه اكولوژي جزيره و عدم وجود صيادان است كه در طي ميليونها سال تكامل ، ظاهري خپل و بي نياز از پرواز را ايجاد كرده است .

 

dodo

تصوير1: منقار قلاب مانند دودو ، توده چربي در قسمت تحتاني جانوري به همراه پرهاي فر خورده و پف كرده ي دم ، همگي تصويري از پرنده اي خپل و چاق را ارائه مي كند.

 

دودوها در فصلهاي مرطوب و پرباران به صورت گسترده اي از ميوه گياهان تغذيه مي كردند و چربي زيادي در بافتها خود به ويژه توده چربي قسمت انتهايي بدن ذخيره مي كردند تا بتوانند فصلهاي خشك كه غذا به سختي يافت مي شود را پشت سر بگذارند ، وزن پرنده در طي دوره پرباران به 25 كيلوگرم نيز مي رسيده است ! .

شكل ظاهري جانور باعث شد تا جانور شناسان در ابتدا دودو را در رده پرندگان دريايي مانند آلباتروس و پليكانها قرار دهند اما آناليز توالي DNA موجود در بقاياي استخوان اين جانور مشخص كرد كه دودو ها رابطه بسيار نزديكي با كبوترها دارند و همين باعث شد آنها را در رده كبوترشكلان (Columbiformes) طبقه بندي كنند .

در يكي از دست نوشته ها كه از دريانوردان آن دوره به جا مانده است به موضوع جالبي اشاره شده كه علت انقراض اين جانور را اسرارآميز تر مي كند ! در اين دست نوشته خاطره دريانوردان از شكار يك دودو و گوشت بسيار چرب و تلخ آن ذكر شده است كه نشان مي دهد دودو غداي مناسبي براي انسان نبوده است .

با توجه به اين موضوع كه گوشت دودو قابل خوردن نبوده چه عاملي باعث شده تا اين جانور يك متري در طي 200 سال منقرض شود ؟

عقيده بر اين است كه انسانها همراه خود جانوران خانگي  و موشها را به جزيره آوردند ؛ با توجه به اينكه دودوها لانه خود را بروي زمين مي ساختند موشها به راحتي مي توانستند از تخم اين پرنده تغذيه كنند علاوه بر آن حيوانات خانگي به چرا و مصرف مواد غذايي دودها مي پرداختند و رقابتي را ايجاد كرده اند . خود انسان نيز با تخريب جنگل و ساخت مسكن زيستگاه اين پرنده را تخريب كرده و عرصه را براي زيستن صاحبخانه اصلي تنگ كرده است .

تمامي اين عوامل باعث شد دودها  به قسمتهايي از جزيره كه انسان هنوز در ان سكونت نداشت مهاجرت كنند اما با ورود انسان به اين مناطق آخرين گروه از اين پرندگان نيز در اين نبرد يكسويه تسليم شدند و جزيره را به ميهمانان ناخوانده آن واگذار كردند .

Alice &dodo

تصوير2 : آليس و دودو ! ( آليس در سرزمين عجايب)

 

+ نوشته شده در  یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۶ساعت 15:17  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

بیابان= زمین برهنه

برهنه ، برهنگی ، لخت ، عور = پورن !

زمین برهنه = زمین پورن = مکان فساد (خانه عفاف سابق)

و صد البته نوشتن در مورد مکانی که در آن لهو و لعب  و فحشا صورت می گیرد یعنی پا گذاشتن بروی خطوط قرمز نظام  چرا که فساد یکی از روشهای شوم دشمن برای ایجاد انقلاب نرم و نارنجی است!

و به این ترتیب وب سایت مستهجن مهاربیابان زایی فیلتر و خطر این انقلاب مخملی رفع شد !   

 

تصویر 1 . وب سایت منهدم شده محمد درویش و آن پیام معروف ( کلیک کنید ! )

 

­­­­­­­­­­­­­­________________________________________________________

 

 یک ایده بکر!

حالا که کار از کار گذشته و پاسارگاد تقریبا غرق شده است ، می توان با برگزاری مسابقات شنا ، جت اسکی و غواصی با مانع  در تنگه بلاغی ،  صنعت رو به زوال  توریسم را مجددا رونق بخشید !

 

تصویر 2 . یک توریست که خود را برای مسابقات قهرمانی شنا آماده می کند .

+ نوشته شده در  جمعه ۱۵ تیر ۱۳۸۶ساعت 2:26  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

همه ما بارها و بارها سک سکه  را تجربه کرده ایم . عوامل مختلفی مانند خوردن یکباره مایعات ، سریع غذا خوردن و در برخی موارد استرس و ترس باعث اسپاسم غیر ارادی دیافراگم شده و هجوم یکباره هوا به ریه باعث بسته شدن دهانه حنجره (گلوت) و ایجاد صدای « هیک» می شود . این وقایع که چندین بار در دقیقه تکرار می شود در اکثر مواقع پس از چند دقیقه به پایان می رسد اما در مورد آقای چارلز آس برن (Charles Osborne) داستان کمی متفاوت است ! . چارلز در سال 1922 پس از بازگشت از شکار در حالی که تلاش می کرد گرازی که شکار کرده است  را وزن کند دچار سک سکه شد ! . احتمالاً این شکار برای چارلز خوش یمن نبوده است ؛ زیرا سک سکه وی از آن روز تا 68 سال بعد ادامه یافت ! . به غیر از 40 بار سک سکه ای که چارلز در هر دقیقه می کرد زندگی وی در این مدت بسیار عادی گذشت . آس برن در طی این مدت دو بار ازدواج کرد و پدر هشت فرزند شد ! . در فوریه 1990 بعد از حدود 430 میلیون بار سک سکه ، سک سکه چارلز متوقف شد و یک سال بعد از آن درگذشت !.

البته سک سکه برای دانشمندان همچنان به صورت یک راز باقی مانده است  . عقیده بر این است که سک سکه فایده خاصی برای بدن ندارد  و بازمانده یک عملکرد بدنی است که در طی تکامل از بین رفته است ( مثلاً حرکت تکاملی جانور آبزی آبشش دار به سمت تکوین و ایجاد پستاندار ساکن خشکی !) .

با کمک امواج مافوق صوت مشخص شده که جنین انسان هم ، سک سکه را تجربه می کند و عقیده بر این است که سک سکه جنین ، نوعی نرمش برای سیستم تنفسی قبل از تولد محسوب می شود  و یا عاملی برای خروج مایع آمنیوتیک از ریه جنین است .

 

 MR.hiccup

     ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 سه مطلب که قبل از مرگ حتماً باید خواند ! :

1. آيا ما فقط 10 سال فرصت داريم؟

2. گرمايش جهاني، «بن‌لادن»ي كه جدي‌اش نمي‌گيريم

۳.آن پنج تصويري كه مي‌توانند در ايران هم تكرار شوند!

 

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۶ساعت 0:0  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

من آدم خرافاتی نیستم ولی تقارن برخی حوادث بسیار زیباست ! روز شنبه به طور اتفاقی 11 تا شبدر چهاربرگ  پیدا کردم  و جالبه که از همون روز تا به الان کلی اتفاق شیرین برام افتاده !

ناگفته نماند که احتمال ایجاد شبدر چهاربرگ بسیار کم  و به علت بروز مشکلات ژنتیکی در گیاه است و حضور این همه شبدر چهاربرگ در یک مکان و نزدیک دکل آنتن موبایل جای سوال دارد !

 نتیجه گیری : دکل موبایل به خاطر تمام این اتفاقات شیرین متشکرم!

          four leaf clover

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۶ساعت 0:0  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin

(قسمت دوم)

سحرگاه 25  آوریل 1977 ، کشتی ژویو مارو (Zuiyo-Maru)  به سمت نیوزلند در حرکت بود . آبهای نیوزلند زیستگاه نوعی ماهی به نام ماکرل (mackerel) است  که کاپتان کشتی ژاپنی  ژویو مارو را به جهت صید این ماهی به  آبهای نیوزلند کشانده بود .

چند ساعت پس از پهن کردن تور،  خدمه کشتی به جای ماکرل ، جسد نیمه فاسد جانوری را در تور خود یافتند که 10 متر طول و در حدود 2 تن وزن داشت  !.

خدمه در ابتدا تصور کردند که جسد متعلق به یک نهنگ است ؛ اما پس از انتقال لاشه جانور  به عرشه کشتی   ، این تصور به سرعت تغییر کرد و  همگی شاهد جسد  موجودی بودند که  شباهت زیادی به  خزندگان آبزی دوره کرتاسه داشت (شکل 1) .

کاپیتان ژویو مارو که ناخواسته صاحب عجیب ترین یافته قرن بیستم در زمینه کریپتوزئولوژی شده بود ترجیح داد لاشه متعفن این جانور عجیب را به دریا برگرداند تا باعث  آلوده شدن ماهی های صید شده نشود ؛ اما بخت با دانشمندان یار بود و طنابی که جسد با آن به دکل وصل شده بود  پاره شد و لاشه جانور بروی عرشه سقوط کرد.

carcass

شکل 1 . لاشه  ژویو مارو صید شده در سال 1977.

 

این بهترین فرصت برای میچیهیکو یانو(Michihiko Yano)  یکی از خدمه های کشتی بود تا بتواند این جانور را از نزدیک مطالعه کند . یانو که  ارزش این لاشه را به خوبی درک کرده بود بخشهایی از لاشه جانور را جدا کرد تا جانور شناسان و دانشمندان بتوانند بروی آن مطالعه کنند و جنس آن را مشخص کنند. علاوه برآن ، یانو طرحی از  بدن جانور را بر اساس مشاهداتی که انجام داده بود رسم کرد.

کشتی ژویو مارو  10 ژوئن به ژاپن بازگشت و  یانو عکسها و طرحی که از جانور رسم کرده بود را منتشر ساخت .

 صاحب شرکت کشتی رانی که متوجه شده بود کاپیتان چه گنجینه گرانبهایی را به دریا برگردانده است ، تمامی کشتی های خود را به منطقه کریس چرچ نیوزلند که لاشه در آنجا یافت شده بود فرستاد تا بلکه بتواند مجدداً لاشه را پیدا کند ، اما نتیجه مایوس کننده بود و لاشه  برای همیشه از دسترس دانشمندان دورماند.

پرفسور شیماکا  بر اساس عکسهایی که یانو گرفته بود به این نتیجه  رسید که کشیدگی بدن جانور و موقعیت باله ها هیچ شباهتی به گونه های آبزی فعلی ندارد و جسد احتمالاً متعلق به پلسی اوسار است که توانسته است تا بدین زمان زیست کند .

بعد از این اظهار نظر، عکسهایی که یانو گرفته بود در تمام مطبوعات جهان با نام لاشه ژویو مارو (Zuiyo Maru carcass)  انتشار یافت و یکبار دیگر احتمال حیات پلسی اوسار قوت گرفت . اما یانو علاوه بر عکس ،   قطعاتی از بدن جانور را نیز با خود به ژاپن آورده بود که باعث شد راز این لاشه بر ملا شود .  

آزمایشات بیوشیمیایی  که بروی این  قطعات صورت گرفت  ، حضور پروتئینی به نام الاستوئیدن (Elastoidin) را مشخص کرد که تنها در کوسه ها یافت می شود !

 همچنین آنالیز اسیدهای آمینه پروتئین الاستوئیدین مشخص کرد که توالی اسیدهای آمینه در این قطعات بسیار شبیه به توالی اسید های آمینه در الاستوئیدین  نوعی کوسه غول پیکر موسوم به کوسه عابد است .

کوسه عابد (Cetorhinus maximus)پس از کوسه نهنگی دومین ماهی بزرگ دنیاست  و بین 8 تا 12 متر طول دارد  ! . کوسه عابد برخلاف کوسه سفید یا ببر کوسه ، جز کوسه های بی آزار  و فیلتر کننده  آب است که از ماهی های کوچک و پلاتکتونها تغذیه می کند .

علاوه بر آزمایشات بیوشمیایی ، در یکی از عکسها که از پشت جانور تهیه شده است  ، بافت مایوکوماتا (Myocommata) دیده می شود . مایوکوماتا نوعی بافت پیوندی مقاوم است که در بین بافت ماهیچه ای برخی از انواع کوسه ها یافت می شود .

با توجه به اینکه لاشه کشف شده توسط ژویو مارو 10 متر طول داشته است پس می توان گفت لاشه متعلق به کوسه عابد بوده که به شدت فاسد شده است . نکته مهم اینست که آرواره ها  پس از فساد جانور از لاشه جدا می شوند که در لاشه ژویو مارو نیز این حالت دیده می شود و جمجمه بدون آرواره باعث شده تا شکلی از سر مثلثی پلسی اوسار ایجاد گردد (شکل 2 ) .

 

basking shark

شکل 2 . نحوه فساد جسد کوسه عابد و ایجاد لاشه ژویو مارو .

 

با تمام این شواهد هنوز هم بسیاری از کریپتوزئولوژیستها بر این باورند که لاشه ژویو مارو متعلق به پلسی اوسار است به این دلیل  که شکل و موقعیت باله ها هیچ شباهتی به باله کوسه عابد ندارد و همچنین احتمال دارد که بافت مایوکوماتا در خزندگان آبزی دوره کرتاسه هم وجود داشته است  ! .

البته پروتوئین الاستوئدین که از لاشه جدا شده است تنها مختص کوسه ماهی بوده و در خزندگان و حتی دیگر ماهی ها نیز یافت نمی شود که همین دلیل برای جانورشناسان کافی است تا لاشه ژویو مارو را متعلق به کوسه ماهی ها بدانند .

با اینکه پرونده لاشه ژویو مارو برای همیشه بسته شده است اما هنوز هم در جای جای این کره خاکی گزارشاتی مبنی بر روئیت موجودات عجیب دریایی ارائه می شود .

یک گروه دانشمند مردم شناس که در بین قبایل بومی استرالیا به مطالعه مشغول بودند (سال 1990)   داستان جالبی از یکی از قبایل نقل می کنند . افراد این قبیله داستانی از موجودی عظیم الجثه دریایی به نام  یارو (Yarru) نقل می کنند که به افراد این قبیله که مشغول ماهی گیری در نزدیک ساحل بوده اند حمله کرده و اکثر آنها را بلعیده است . ! جالب اینجاست تصویری که این افراد از یارو رسم کرده اند بسیار شبیه به پلسی اوسار است !(شکل 3) .

 

yarru

شکل 3 . تصویر یارو که توسط افراد بومی استرالیا رسم شده است .

 

مارهای عظیم دریایی ، مهر کشف شده در مقبره تاتموسیس و تصویر یارو همگی به این نکته اشاره دارند که محیط پر رمز و راز اقیانوس همچنان برای دانشمدان ناشناخته است و چه بسا در آینده نزدیک مدارک مستدلی من باب حیات گونه هایی که گمان می شد میلیونها سال پیش منقرض شده اند ارائه شود ؛ همانطور که تا کنون نیز  چنین بوده  است (شکل 4) !.

 

شکل 4 . گونه ای کوسه  که در سال 2006 در آبهای ژاپن صید شد . فسیلهایی از این نوع کوسه موجود است که نشان می دهد این گونه توانسته است با تحمل تمام شرایط محیطی در طی میلیونها سال به بقا بپردازد و علاوه بر آن تا بدین زمان از دید آدمی پنهان بماند ! .

____________________

 

پلسی اوسار (قسمت اول) 

 

+ نوشته شده در  شنبه ۲۵ فروردین ۱۳۸۶ساعت 17:3  توسط صالح كاميابي  | 
Balatarin